
awiyābānīg [ˀw(y)dˀp̄ˀnyk’ | N bīābānī]
(نجوم: انواع ستارگان)
* بیابانی، ثابت، ایستاده
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
توضیحات و ریشه شناسی: (رک. stārag ī a-wiyābānīg).
§§§
axtar [ˀhtl | M ˀxtr, N ~]
* (نجوم) «اختر»:
* (در معنای خاص) برج فلکی، صورت فلکی؛
* (در معنای عام) ستارۀ ثابت، ثوابت.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
توضیحات: واژه axtar در پهلوی، مفرد واژۀ axtarān به معنی «ثوابت» است که در احکام نجوم، «دشمن یا رقیب» abāxtarān (=سیارات) محسوب میشوند. بنا بر بندهشن (5-الف: 10)، از نظر زبانی نیز، واژه axtar متضاد abāxtar است (رک. abāz-rawišn). در بندهشن، ثوابت یا اختران، به دو دسته اصلی تقسیم میشوند که نام عمومی همه آنها axtar است: 1) گاهی منظور از «axtar»، فقط یک ستارۀ منفرد است که در پهلوی به آن star ī axtarīg (ستارۀ اختری، ستارۀ ثابت) نیز میگویند. برای نمونه: ونند (Wanand)، سدویس (Sadwēs)، و غیره؛ در این میان ستارگانی وجود دارند که نامگذاری نشدهاند و جزو ستارگان قدر اول و دوم و سوم نیز نیستند؛ در پهلوی به این ستارگان «ستارگان خُرد» [xwurdag star] میگویند (رک. xwurdag). 2) بیشتر اوقات در بندهشن، منظور از «axtar» «صورت فلکی» است که به یک گروه از ستارگان اطلاق میشود که در کنار هم یک شکل خاص را تداعی میکنند؛ همانند، هفت اورنگ (Haftōring)، دوپیکر (Dōpahikar)، و غیره. از این صورتهای فلکی، دوازده صورت هستند که جایشان در منطقهالبروج است و به «بروج فلکی» مشهورند. در بندهشن، واژۀ axtar بطور خاص به معنی «برج فلکی» بکار برده شده است؛ بر طبق بندهشن (2: 2)، این دوازده برج فلکی، که اساس صورتهای فلکی هستند، به ترتیب عبارتند از: ترازو (Tarāzūg)، کژدم (Gazdum)، نیمسب (Nēmasp)، بز (Wahīg)، دول (Dōl)، ماهی (Māhīg)، بره (Warrag)، گاو (Gāw)، دوپیکر (Dōpahikar)، خرچنگ (Karzang)، شیر (Šagr)، خوشه (Hōšag). از آنجا که منازل قمر نیز یک گروه از ستارگان را در بر میگیرد، منازل قمر نیز در بندهشن (2: 21) جزو اختران محسوب شدهاند.
از طرفی، مطابق بندهشن (5: 7)، خورشیدِ تیز اسب و ماهِ گوسپند تخمه، که به ایزدانِ مینوی مهر و ماه اشاره دارند و به «شهریار روشنان» معروفند، نیز جزو «هفت سپاهبد اختری» و در نتیجه اختران محسوب شدهاند؛ در مقابل، خورشید و ماهِ تاریک یا اباختری، که به «شهریار تاریکان» معروفند، جزو «هفت سپاهبد اباختری» و در نتیجه اباختران و سیارات محسوب شدهاند.
ریشه شناسی: پژوهشگران در مورد ریشه شناسی این واژه نظری ندادهاند: فارسی میانه: axtar «اختر، برج، ثوابت» (بهار، 1345: 1)؛ «ستاره، صورت فلکی، برج» (مکنزی، 1373: 46؛ نیبرگ، 1974: 39؛ دورکین-مایسترارنست، 2004: 79)؛ فارسی میانه اشکانی ترفانی: [ˀxtr] (نیبرگ، 1974: 39)؛ فارسی میانه ترفانی: axtar: (بویس، 1977: 220)؛ فارسی میانه اشکانی: axtar (دورکین-مایسترارنست، 2004: 79)؛ پازند: axtar (نیبرگ، 1974: 39)؛ فارسی نو: اختر؛ معادل انگلیسی: zodion «برج فلکی»؛ constellation «صورت فلکی»؛ معادل عربی: صورت فلکی، برج، هیأت، کوکب ثابته (ثوابت).
ترکیبات:
axtarīg [ˀhtlyk] «اختری: مربوط به صور فلکی، مربوط به بروج؛ مربوط به ثوابت»
axtar(ā)mār [ˀhtl(ˀ)mˀl] «اخترشناس، ستارهشناس، منجم»
axtarāmārīh [ˀhtlˀmˀlyh] «اخترشماری، نجوم؛ رصدِ ستارگان»
spihr ī axtarān «فلک البروج»
dwāzdah kadag ī axtarān «منطقهالبروج».
§§§