
ر یا سوء استفاده از کودک نامیده میشود) منجر به افزایش مشکلات رفتاری و عاطفی در فرزندان میگردد؛ از قبیل پرخاشگری، سرکشی، اضطراب و غم و اندوه مزمن (دیاتر دکارد، 2004).
نظریهی P-C-R پیش بینی میکند که والدین و فرزندان بطور متقابل از هم تأثیر میپذیرند. بر این اساس، هنگامی که مشکلات رفتاری و عاطفی کودک در طول زمان افزایش مییابد، استرس والدینی نیز بالا میرود؛ و نتیجه افزایش مشکلات در بهزیستی والدین و فرزندان آنهاست. در عین حال، والدینی که در زمینهی سلامت روان و عملکرد خود مشکلاتی دارند (از قبیل افسردگی، اضطراب یا سوء مصرف مواد)، در ایفای نقش خود دچار اختلال میشوند و در نتیجه، مشکلات رفتاری و هیجانی فرزندان خود را افزایش میدهند، که این نیز به نوبهی خود منجر به بالا رفتن سطوح استرس والدینی میشود. اگرچه مکانیسم عمل استرس والدینی هم شامل والدین و هم فرزندان میشود، اما استرس پدر و مادر هنگام مواجهه با تقاضاهای نقش والدینی، نقش کلیدی تری در افزایش استرس والدینی دارد. بنابراین، هنگامی که استرس والدینی افزایش مییابد کیفیت کار والدین پایین میآید و مشکلات رفتاری و هیجانی فرزندان بیشتر میشود. زمانی که استرس والدینی کاهش مییابد، کیفیت کار والدین بهبود یافته و فرزندان از بهزیستی اجتماعی- عاطفی بالاتر برخوردار میشوند (تومانیک و همکاران،2004).
مطالعات انجام شده در طول چندین دههی گذشته قویاً از نظریهی P-C-R حمایت کردهاند. همزمان، این نتیجه گیری حاصل ادبیات پژوهشی گسترده ای است که شامل تقریباً تمام مطالعات همبستگی (در مقابل آزمایش) است که در آنها تنها منبع جمع آوری دادهها، گزارش خود والدین است، لازم است تحقیقات بیشتری صورت گیرد و از طرحهای تجربی و منابع چندگانهی جمع آوری دادهها در سطوح مختلف اندازه گیری استفاده شود؛ مانند گزارشهای والدین، مشاهده، و ارزیابی مؤلفههای بیولوژیکی استرس (دیاتر، و دیکارد، 1998).
2-8- نظریهی تحلیل رفتگی روزانه (DH)
بسیاری از پژوهشهای انجام شده در زمینهی استرس والدینی بر پیامدهای ناشی از شرایط یا رویدادهای پرس استرس زندگی مانند بیماری کودک یا وضعیت وخیم اقتصادی تمرکز کردهاند (وبستر استراتون، 1990). در بسیاری از مطالعاتی که با استناد به نظریهی P-C-R صورت گرفته، پژوهشگران از نمونههای والدین و فرزندانی استفاده کردهاند که دچار اختلالات رفتاری و هیجانی تشخیص داده شده بودند (مانند افسردگی و اختلال سلوک). با این حال، میان اختلال استرس والدینی و استرس والدینی معمولی و بهنجار یک تمایز مهم وجود دارد. دسته ای از عوامل در برخی از والدین به حدی استرس ایجاد میکند که دچار افسردگی و اضطراب مزمن میشوند، همین عوامل در بین والدینی که از اختلالات رفتاری و هیجانی رنج نمیبرند نیز مشاهده میشود. جالب است که مقیاس رایج استرس والدینی، تقریباً همیشه برای مطالعهی والدین بالینی (مانند مادران افسرده) مورد استفاده قرار گرفته است. اگرچه این ابزار برای استفاده در نمونههای بزرگی از والدین و فرزندان ایجاد شده- بسیاری از آنها فاقد مشکلات جدی عملکرد یا سلامت روان بودهاند (شافر،2012).
دانستن چگونگی ایجاد استرس والدینی در طول زمان، چگونگی تأثیر آن بر رشد والدین و کودک، و اثرات آن بر سلامت جسمی و روانی والدین نیازمند این است که به استرس معمولی والدین که به طور روزانه یا هفتگی ایجاد میشود، توجه کنیم. این موضوع، محور نظریهی خستگی روزانه است و آن را از نظریهی کلی تر P-C-R متمایز میکند (بوید،2002). والدین باید یاد بگیرند از عهدهی عوامل استرس زای روزانه در تربیت فرزند برآیند، سازش، بخشی از کار است که در عملکرد خانواده و کودک اهمیت بسیاری دارد و مسلماً معادل موفقیت در فرزند پروری است. در نظر گرفتن استرس والدینی به عنوان نشانهی بیماری روانی یا آسیب شناسی خانواده باعث میشود پژوهشهای روانشناختی صورت گرفته در چند دههی اخیر را نادیده بگیریم. استرس والدینی تقریباً هر روز رخ میدهد. خوشبختانه، برای بسیاری از والدین مقدار روزانهی این استرس کم است؛ با این حال، اگر روشهای کنار آمدن غیر مؤثر باشد، این عوامل استرس زای کوچک به تدریج قوی و مزمن میشوند (دیاتر و دکارد، 2004).
پژوهشگرانی که رشد والدین و کودک را مورد مطالعه قرار دادهاند، از اهمیت این منابع استرس زای روزانه خبر میدهند. در نتیجه، ادبیات پژوهشی به میزان فزاینده ای بر استرسهای روزانه و تأثیر آن بر سیستم خانواده تمرکز کردهاند(بوید،2002).
تحلیل رفتگی روزانهی والدین در مقایسه با طلاق یا از دست دادن شغل، عامل استرس زای مهمی نیست؛ اینها رویدادهای پرتنش جزئی هستند که در بسیاری از خانوادهها رخ میدهند و ممکن است در طول زمان تأثیراتی به جا بگذارند. این استرسهای معمولی زمانی ایجاد میشوند که نیاز است با مشکلات یا سوء رفتارهای جزئی کودک مقابله شود، وظایف مادی مربوط به مراقبت از کودک انجام شود، و برنامههای پیچیده و معمولاً متضاد مربوط به کار و زندگی خانوادگی اداره شود. استرس والدینی پایین و مزمن که ناشی از عمل اولیه است، نشان دهندهی الگوی مشابهی است که به استرس و سلامت روانی در بزرگسالی منتج میشود. بنابراین، برای بسیاری از بزرگسالان، رویدادهای تنش زایی که هر روز رخ میدهند، روی هم انباشته میشوند و ممکن است منجر به مشکلاتی در زمینهی سلامت روان و بهزیستی فرد گردند (بروملی وهمکاران،2004).
در عین حال، استرس والدینی باید از نارضایتیهای روزانه ای که همهی پدر و مادرها آن را تجربه میکنند، تمییز داده شود. خستگی روزانه بخشی از فرآیند استرس والدینی است (و تنها آزارنده نیست)، و اثرات اشکال افراطی آن باید جدی گرفته شود زیرا ممکن است تهدیدی بالقوه برای نقش یا هویت والدینی باشد (ویتر، 2003). زمانی که متوجه میشوید این رویدادها خستگی زا برای پدر و مادرهای مختلف، معانی متفاوتی در بر دارد، تمایز قائل شدن بین رویدادهای استرس زا و آزارنده پیچیده میشود. برای مثال، وضعیت رایج کودکی را در نظر بگیرید که نمیخواهد لباسی را که مادر درخواست کرده بپوشد و این کار را مرتباً تکرار میکند. مادری ممکن است این رفتار را به عنوان نشاه ای از لجاجت دخترش در نظر بگیرد که قویاً میخواهد ترجیحات خودش را دنبال کند، و این موضوع را به توانایی خود در والد مؤثر بودن برای دختر خود مربوط نمیکند. مادر دیگری، این نافرمانی دختر خود را به عنوان نشانهی بی احترامی و خواستهی عمدی او برای تضعیف اقتدار مادر قلمداد میکند. در مورد مادر دوم، این رویداد و رویدادهای مشابه روزانه منجر به استرس والدینی میشود. در مورد مادر اول، رنجش زودگذری بوجود میآید که احتمالاً خیلی زود رفع میشود (دیاتر و دکارد، 2004).
این حوزه استرس والدینی هر کدام به نوبه خود باعث کاهش کیفیت واثر بخشی رفتار والدین در بسیاری از جنبه خودمی گردد. به عنوان مثال منجر به کاهش اظهار گرمی، عاطفه، افزایش سختگیری در زمینه نظم و انضباط، افزایش خوصمت نسبت به فرزند، کاهش انعطاف پذیری دررفتار و یا کناره گیری کامل نقش والدینی میشوند.
کاهش کیفیت رفتار والدین (که در بدترین حالت با عنوان سؤ رفتار یا سؤاستفاده ازکودک نامیده میشود) منجربه افزایش مشکلات رفتاری عاطفی درفرزندان میگردد از قبیل پرخاشگری، سرکشی، اضطراب وغم و اندوه مزمن (دیاتر و دکارد،2004).
استرس والدین شامل یک برداشت در مورد اینکه تغییرات ونیازهای مرتبط با نقش والدین فراتر از امکانات موجود برای حل وفصل این نیازهاست که احساسات والدین نسبت به این نیازها را در بر میگیرد. احساس از پای در آمدن، بی کفایتی درنقش والدین یا ناشادی دائمی در زندگی یک فردهمه میتواند نشانههای تنیدگی والدین باشد. داشتن فرزند با اختلالات رفتاری، معلولیت از جمله عوامل استرس زایی است که ممکن است برای عده ای از والدین در طول زندگی ایجاد گردد تجربه داشتن چنین فرزندی در واقع یک بحران پیچیده زندگی است که از لحاظ روان شناختی تهدیدکنند وتنش زا میباشد و پیامد یک چنین تنش گسترده ای میتواند کاهش عزت نفس
واحساس کارآمدی این والدین باشد. استرس والدین اثرات منفی بسیاری هم بر مادر هم بر کودک دارد. کازدین (2002) معتقد است که تنیدگی والدین روشهای تنبیهی آنان را تحت تأثیر قرار میدهد. به طوری که مستقیماً رفتارهای مقابله ای و پر خاشگرانه کودک را افزایش میدهد.
اغلب در اثر گذر زمان این احساس نا کافی بودن در مورد والدگری به سایر بخشهای خصوصی زندگی وروابط زناشویی نیز گسترش مییابد. بسیاری از مادران تمام وقت خود را با کودک سپری میکنند علائم بالینی افسردگی را نشان میدهند که با احساس درماندگی نمایان میشود گاهی نیز احساس خشم نشان می دهندو گاهی هم درنشان دادن احساسات خوددچار حالت شرم وگناه میشوند (فرزاد فر، 1385). تحقیقات حاکی از آنندکه مداخلات روانی اجتماعی نظیر آموزش رفتارهای والدین موجب میشود کارایی بیشتر برای کنترل استرس خود به دست آورند. بنابراین حل و فصل مشکلات والدین به خصوص مادر منجر به ارتقای بهداشت روانی وعملکرد بهتر در ایفای نقش والدگری میشود (ماسن و همکاران، 1969، ترجمه یاسایی،1370).
گفتار دوم
2-9-آموزش رفتاری والدین
خانواده صرفاً حضور تعدادی از افرادی که در یک فضای فیزیکی روانشناختی در کنار هم قرار دارند نیست، خانواده به عنوان یک سیستم اجتماعی ـ فرهنگی تلقی می شودکه در کنار همهء خصوصیات دیگرش دارای مجموعه ای از قواعد است که هر یک از اعضایش نقش خاصی دارند (نظری،1390). یکی از راهبردهای افزایش ارتباط والدین با فرزندانشان، استفاده از آموزش رفتاری والدین است. منظور از آموزش رفتاری والدین آن است که مهارتهایی به مادران آموزش داده شود که نتیجهاش تغییر رفتار فرزندان است. در این برنامه درمانگر از طریق اندیشه و رفتار عمل میکند. این نوع درمان ماهیت خطی دارد و درمانگر در طی یک شیوه ثابت و دقیق و رهنمودی است. شیوههای تعلیم شامل روشهای کلامی و غیرکلامی است (حسینی،1390).
آموزش والدین به معنی در نظر گرفتن والدین به عنوان تغییر در زندگی فرزندانشان و رفع مشکلات آنها می باشدواین امر چیز عجیبی نیست. در طول تاریخ معمولاً این والدین بوده اند که مراقب آموزش دهنده، تربیت کننده، مدیر و عامل اولیه تغییر و اجتماعی کردن فرزندانشان بودهاند. معمولاً این والدین هستند که ماهیت ساختار و محتوی محیط زندگی کودک را تعیین می کنند آنها هستند که تصمیم میگیرند کودک به چه مدرسه ای برود آنها هستندکه بیشترین تأثیر رادر روابط کودک باهمسالانش دارند وآنها هستندکه تعیین میکنند چه رفتارهای باید در تشویق تحمل یا نفی شود. آموزش والدین به معنی درنظر گرفتن والدین به عنوان عامل تغییر در زندگی فرزندانشان رفع مشکلات آنها میباشد (بارلو و استووارت براون،2000).
آموزش رفتاری والدین یکی از مداخلات رفتاری است که به طور گسترده برای کودکان دارای مشکلات رفتاری استفاده میشود.در آموزش رفتاری والدین با وجود درمانگران، به والدین آموزش میدهند تا بتوانند با دقت به تعریف مشکلات رفتاری بپردازند. نتایج حاصل از تجزیه و تحلیل دادهها، نشان میدهد که آموزش رفتاری، برای اصلاح مشکلات رفتاری کودکان مؤثر است. با وجودی که این اثر به عنوان یک باور قوی نیست (دوما، 1996؛ به نقل از فتحی،1374). آموزش رفتاری والدین براساس الگوی یادگیری اجتماعی تعامل والدین با فرزند می باشد. که در آن والدین یاد می گیرندکه بتوانند به اجرای روش های خاص برای افزایش رفتار در فرزندان وکاهش مشکلات رفتاری بپردازند. این روش برای درمان مشکلات رفتاری کودکان موثر واقع شده است (مگ هان، 2005 به نقل از رجبلو ،1385).
اینجا فقط تکه های از پایان نامه به صورت رندم (تصادفی) درج می شود که هنگام انتقال از فایل ورد ممکن است باعث به هم ریختگی شود و یا عکس ها ، نمودار ها و جداول درج نشوند.
برای دانلود متن کامل پایان نامه ، مقاله ، تحقیق ، پروژه ، پروپوزال ،سمینار مقطع کارشناسی ، ارشد و دکتری در موضوعات مختلف با فرمت ورد می توانید به سایت 77u.ir مراجعه نمایید
رشته روانشناسی و علوم تربیتی همه موضوعات و گرایش ها :روانشناسی بالینی ، تربیتی ، صنعتی سازمانی ،آموزش و پرورش، کودکاناستثنائی،روانسنجی، تکنولوژی آموزشی ، مدیریت آموزشی ، برنامه ریزی درسی ، زیست روانشناسی ، روانشناسی رشد
در این سایت مجموعه بسیار بزرگی از مقالات و پایان نامه ها با منابع و ماخذ کامل درج شده که قسمتی از آنها به صورت رایگان و بقیه برای فروش و دانلود درج شده اند
فارلی، آدامز، لاتون و اسکوویل (2005). برنامۀ آموزش والدین را این گونه تعریف کرده اند: برنامه های آموزش والدین، برنامه هایی استاندارد، با مداخله های کوتاه مدت هستند که راهبردهای تخصصی، از جمله توجه مثبت، نادیده انگاری ، کاربرد مؤثر پاداش و تنبیه، اقتصاد پته ای (ژتونی) و محروم کردن را به والدین آموزش می دهند تا از آنها برای مشکلات آموزش والدین از روش های مرجح در درمان رفتاری قابل ملاحظۀ بالینی استفاده کنند. اختلال نارسایی توجه/ بیش فعالی و اختلال نافرمانی مقابلهای است و شواهدی وجود دارد که نشان می دهند آموزش والدین برای خانواده های دارای فرزند با اختلال نارسایی توجه / بیش فعالی باعث بهبود رفتار فرزندپروری والدین، کاهش استرس والدینی و کاهش رفتار آزارشی کودک می شود (دنفورث،2006). همچنین، راهبردهای شناختی نهفته در درون برنامه ها ی آموزش والدین، باعث تغییر نگرش اعضاء خانواده نسبت به کودک دارای اختلال نارسایی توجه/ بیش فعالی می شود . یعنی پذیرش و تحمل را که شرایط لازم برای برقراری تعامل مثبت است، در والدین این کودکان افزایش می دهد (بارکلی،2006). حتی روش آموزش والدین نسبت به روش مشاوره مزیت هایی دارد. اگر چه هر دو روش دانش والدین را در ارتباط با اختلال نارسایی توجه/ بیش فعالی افزایش می دهند ولی آموزش والدین به نسبت مشاوره این مزیت را دارد که آگاهی والدین از اصول مدیریت رفتار را افز ایش می دهد و مهارت های فرزندپروری کارآمد را در آنها بهبود می بخشد (آناستاپولوس و بارکلی،1990 به نقل از بارکلی،6 200).
مزیت دیگر رویکرد آموزش والدین بر سایر روشها آن است که بر جنبه های مختلفی از عملکرد وادینی و خانوادگی تاثیر گذار است (اناستاپوس و شافر،2001). نشان دادند این نوع درمان، استرس والدین اینگونه کودکان را کاهش و اعتماد به نفس آنها را افزایش می دهد.
در آموزش والدین، بر کل واحد خانواده و تأثیر آن بر کودک تأکید و درباره نگرانیهایی که والدین راجع به علل، درمان و پیش آگهی اختلال فرزندشان دارند بحث می شود و اطلاعات و حمایت لازم برای والدین فراهم می آید. در پرتو اطلاعات جدید، والدین فهم بهتری نسبت به مشکلات کودک پیدا می کنند و آموزش مهارتهای کنترل رفتار کودک، احساس کارآمدی والدین را افزایش می دهد (زرگری نژاد و یکه یزدان دوست،1386).
شواهد پژوهش حاکی از آن است که آموزش رفتاری والدین اثر مفیدی را داشته است. در افرادی که در جلسه ی آموزش رفتاری بوده اند، مشکلات رفتاری و استرس کمتر، فرصت ها بیشتر و کیفیت زندگی خانوادگی افزایش یافته است. این نتایج نشان داده است که سایر فعالیت های خانوادگی افزایش یافته است. در این جلسات، والدین می آموزند که تقویت رفتار مطلوب و عدم توجه یا ارائۀ پیامد منفی برای رفتار نامطلوب کودک می تواند رفتارهای او را تغییر دهد. پاداشها و پیامدهای منفی برای این کودکان، باید بلافاصله و به طور روزمره و مکرر ارائه شود. تقویت مثبت، به صورت ژتونهایی که تعداد خاصی از آنها به و، جایزه تبدیل می شود می تواند به تنهایی یا همراه با پیامدهای منفی به کاررود (ریچاردسون و جاگین،2002).
آموزش رفتاری والدین بر تغییر رفتار کودک، با تغییر استراتژیهای والدین متمرکز است. در آموزش رفتاری والدین محدودیتهایی نیز وجود دارد به طوریکه بررسیهای ریزش دادها نشان میدهد که خانوادههایی که از لحاظ اقتصادی ضعیف تر و از نظر اجتماعی در طبقهی پایین جامعه میباشند و همچنین والدینی که افسرده هستند تمایل به رها کردن درمان دارند. در خانوادههایی که بین والدین تعارض وجود دارد در اجرای مهارتهای آموزش رفتاری با مشکل مواجه هستند. در چنین مواردی ما پیشنهاد میکنیم که در رابطه با آموزش والدین به پریشانی خانواده در ارتباط با پدر و مادر و رسیدگی شود. بسیاری از درمان های رفتاری که عموما از الگوی یادگیری اجتماعی تبعیت می کنند، به مشکلات مربوط به مهار و اداره ی کودک در خانواده می پردازند. با اینکه شاید خانواده درمانگرهای غیررفتاری تردید داشته باشند که این اقدامات را بتوان نوعی روش خانواده تلقی کرد، عملا متخصصانی که به
Leave a Reply