
شکل 2-7. عملکرد شغلی و انگیزش(کریتنر و کنیکی، 2001)
2-4- بعد گروهی
سازمانها و واحدهای مربوطه، ساخته و پرداخته گروههایی از افراد هستند که با یکدیگر تعامل داشته، از لحاظ روانشناختی از یکدیگر اطلاع دارند. گروهها وتیم ها یک ویژگی بارز زندگی سازمانی هستند که در تمامی سازمانها موجودند و برای عملکرد آنها ضروری به نظر میرسند (رابینز و جاج،2008). از طرفی، اغلب فعالیتهای سازمان نیازمند حداقل درجهای از هماهنگی از طریق عملکرد گروهها و تیم ها میباشد. بنابراین، درک طبیعت گروهها برای زمانی که مدیریت نیاز دارد تا رفتار افراد را در موقعیت کاری تحت تأثیر و نفوذ قرار بدهد حیاتی به نظر میرسد.
گروهها ویژگی بارز الگوی کاری در هر سازمانی محسوب میشوند که در آن افراد با هم تلاش میکنند تا کاری را به انجام برسانند. در گروه افراد از طرق گوناگون بر یکدیگر تأثیر میگذارند که طی آن سلسله مراتب را توسعه میبخشند و رهبران خود را مشخص مینمایند. علاوه بر آن فشارهای گروه میتواند تأثیر بزرگی بر رفتار اعضای گروه و عملکرد آنها داشته باشد (چانتا، 2010 ). افرادی مثل کودرینا (2010) اعتقاد دارند، که سیستم های اجتماعی و رفتار آنها و در مورد سازمانها رفتار گروهی را میتوان حسب ارزشها، هنجارها، اجتماعات و نقش های افراد تعریف کرد. گروههای کاری از مجموع افرادی تشکیل میشود که سعی میکنند بقاء خود و خانواده شان (گروه) را حفظ کنند. گروه اغلب اولین منبع شناسایی فرد با سازمان میباشد که به تعداد کسانی که درباره آن مطلب نوشته اند برای آن تعریف وجود دارد. گروهها را میتوان در قالب واژگانی نظیر ” ادراک، انگیزش، سازمان، وابستگی و مراودت ” تعریف کرد.
یکی از تعاریف ساده و جامع توسط ماروین شاو (1981) ارائه شده است. از نظر وی یک گروه مجموع دو یا چند فرد است که به طریقی با یکدیگر مراوده داشته و هر یک بر دیگری اثر گذاشته یا تحت تأثیر دیگری قرار میگیرد (شاو، 1981). به دلایل زیادی مطالعه رفتار سازمانی بدون اینکه تلاشی در جهت شناخت رفتار اشخاص در گروهها به عمل آید ممکن نخواهد بود. به عنوان مثال، به منظور شناخت رفتار افراد در سازمانها، لازم است ابتدا نیروهایی را که بر اشخاص اثر میگذارند و هم چنین راههای اثر گذاری اشخاص بر سازمانها را بشناسیم. رفتار اشخاص هم بر گروه اثر میگذارد و هم از گروه تأثیر میگیرد.
گروه شامل دو یا چند نفر است که با یکدیگر در تعامل و ارتباطند و دور هم جمع شده اند تا اهداف خاصی را محقق سازند و اهداف گروهی نیز باید هماهنگ و در راستای اهداف سازمانی باشند (رابینز، 2005). گروهها در سازمان به صورت رسمی، غیر رسمی، فرماندهی و یا دوستی وجود دارند (مورهد و گریفین، 2010). گروههای رسمی گروههایی هستند که با ساختار سازمانی، ویژگی های کاری مشخص شده و وظایف کاری مشخص تعریف میشوند. در گروههای رسمی رفتارهایی که افراد در آن دخالت دارند به وسیله اهداف سازمانی تعیین میشوند. بر خلاف آن گروههای غیر رسمی مجموعه هایی هستند که نه از لحاظ رسمی ساختار یافته اند و نه از لحاظ سازمانی تعیین شده اند. این گروهها تشکیلات طبیعی در محیط کار هستند که در پاسخ به نیاز برای داشتن روابط اجتماعی ظاهر میشوند. میتوان این گروهها را به زیر گروههایی مثل دستوری، وظیفه ای، علاقه یا دوستی تقسیم بندی کرد (رابینز و جاج، 2008).
2-4-1- ویژگی های گروه
گروههای کاری مجموعه هایی نا منظم نیستند بلکه دارای ویژگی هایی هستند که رفتار اعضای آن را شکل میدهند و سهم رفتارهای افراد در گروه و عملکرد خود گروه را قابل پیش بینی و تبیین میکنند. برخی از این ویژگیها عبارتند از: نقش افراد، هنجارها، موقعیت، اندازه گروه و میزان انسجام گروه، ترکیب و مقام فردی است (رابینز و جاج، 2008) که در ذیل به شرح آنها پرداخته میشود.
2-4-1-1- نقش
تمامی اعضای گروه بازیگرانی هستند که هر یک نقشی را بازی میکنند. منظور از این واژه مجموعه ای از الگوهای رفتاری مورد انتظار است که به یک فرد که یک موقعیت مشخص را در یک واحد اجتماعی اشغال میکند نسبت میدهند. گروههای متفاوت الزامات نقشی متفاوتی را بر افراد تحمیل میکنند (رابینز و جاج، 2008).
2-4-1-2- هنجارها
تمامی گروهها هنجارهای ثبت شده ای دارند که شامل استانداردهای رفتاری قابل قبول مشترک بین اعضای گروه هستند.هنجارها به اعضای گروه میگویند که آنها چه کاری باید یا نباید انجام دهند. هنجارها شامل معیاری برای نفوذ رفتار اعضای گروه یا پیوستاری از کنترلهای خارجی هستند(هک من، 1992). هنجارها رفتار اعضای گروه را هدایت میکنند زیرا سبب تولید استانداردهایی برای تشخیص صحیح از ناصحیح هستند (رابینز، 2005).
2-4-1-3- موقعیت
شامل یک وضعیت یا رتبه ای است که توسط دیگران به گروه یا اعضای گروه داده میشود. عواملی که در تفاوت موقعیتی افراد در گروه دخالت دارند عبارتند از: قدرت یک فرد، توانایی فرد برای رسیدن به اهداف گروهی، و ویژگی های فردی یک شخص (فلد من، 2001). به علاوه موقعیت افراد در گروه نیز در میزان بهره وری و تمایل افراد برای باقی ماندن در سازمان اهمیت دارد (رابینز، 2005)
2-4-1-4- اندازه
در پاسخ به این سؤال که آیا اندازه گروه بر رفتار کلی افراد
تأثیر گذار است باید گفت بلی ولی این تأثیر بستگی به متغیری دارد که به دنبال آن هستیم(توماس و فینک، 1963). به عنوان مثال در مورد تکمیل وظیفه میتوان گفت که گروههای کوچک سریع تر عمل میکنندو در مورد عملکرد میتوان گفت افراد در گروههای کوچک بهتر از گروههای بزرگ عمل میکنند (سیجز و لتام، 2000) و گروههای بزرگ در حل مسأله نمره بهتری کسب می کنند
(شاو، 1981).
2-4-1-5- انسجام
گروهها از لحاظ انسجام؛ یعنی میزان جذب هر فرد به فرد دیگر و انگیزه آنان برای ماندن در گروه، متفاوتند (کیتون و اسپرینگتون، 1990). برخی از گروههای کاری منسجم تر هستند. زیرا اعضای آن زمان بیشتری با یکدیگر گذرانده اند یا اندازه گروه کوچکتر است که تعاملات بیشتر را سهولت میبخشد یا گروه خطراتی خارجی را تجربه کرده است که اعضای گروه را به هم نزدیک نموده است. انسجام گروهی از آن جهت اهمیت داردکه به بهره وری گروهی افراد مربوط میشود (بیل، کوهن، بورک، مک لیندون، 2003).
گیبسون، ایوانسویچ و دانلی (1994) عقیده دارند که برای افزایش انسجام گروهی میتوان از طرق زیر بهره جست:
اندازه گروه را کوچک کرد.
بین اهداف گروهی توافق بوجود آورد