
وی در سخنرانیای که در ماه مه 1973 در سمینار الهیات دانشگاه پرینستون ایراد کرد در تعریف هرمنوتیک چنین گفت:
« من این تعریف را تعریف کارآمدی از هرمنوتیک تلقی میکنم: هرمنوتیک نظریۀ عمل فهم است در جریان روابطش با تفسیر متون.»
ریکور هرمنوتیک خود را ساختگرا نام نهاده و بر آن اساس میکوشد تا با متکی ساختن برداشت بر تبیین و توضیح علمی، ساخت گرایانه و دقیقاً ذاتی متن، از روانشناسیگری و فردی شدن تآویل و علم هرمنوتیک پرهیز کند. او تلاش دارد تا بین روش ساخت گرایی و هرمنوتیک فلسفی سازش ایجاد نماید. او برداشت را هدف تأویل و غایت قوس هرمنوتیکی میداند.
به نظر پل ریکور هرمنوتیک شگردی خاص نیست که دانش به آن و کاربردش ویژۀ دانایان و متخصصان باشد، بخشی است از نکته همگانی شناخت، چنان که هرمنیا نزد ارسطو به معنای تمامی سخن، دلالت و معنا بود.این مهمترین پیش فرض روش تأویل متون است که همواره در خواندن، تأویل خواننده سازنده ی معناست. همانطور که کاربرد اسطوره های یونانی در اندیشه ی فلسفی (فیزیک و اخلاق) رواقیان، معنای تازه ای به این اسطوره ها بخشید، و یا تأویل های متعددی از عهد عتیق وجود داشت که با یکدیگر خوانا نبودند، و پس از پیدایش مسیحیت، منشی تازه – بر اساس تأویلی تازه – برای حوادث، نهادها و شخصیت های عهد عتیق پیدا شدند که یکسر با برداشت های کهن تفاوت داشتند.
پل ریکور در مکالمهای با هانس گئورگ گادامر تأکید میکند:
«با طرح مسئلۀ متن همچون سرمشقی در مورد اختلاف تأویلها به مفهوم هرمنوتیک، راستا و چشماندازی میبخشم که تا حدودی متفاوت است از موردی که پیشتر بر آن تأکید شده است؛ یعنی اختلاف میان شکآوری و تأیید و اجرای مجدد… باید اینجا تأکید کنم که مسئلۀ هرمنوتیک جایی آشکار میشود که حرکتی از بدفهمی به سوی فهم بهتر وجود داشته باشد.»
پل ریکور در مقالۀ هرمنوتیک: احیای معنا یا زدودن توهم در مقام بیان و ارائۀ تعریف هرمنوتیک مینویسد:
«در یک قطب نظریهای قرار دارد که هرمنوتیک را به معنای آشکار ساختن و احیای معنایی میداند که به صورت پیام و ابلاغ و یا آنگونه که گاه گفته میشود به صورت رمزی الهی (Kerygma) به ما خطاب میشود. در قطب دیگر نظریهای وجود دارد که هرمنوتیک را راز زدایی و کاهش ناحقیقت و توهم میداند. و روانکاوی در تحلیل اول به دومین قطب و تعریف هرمنوتیک نزدیک میشود.»
فصل دوم
تأویل و تأویلگران
2-1- تأویل:
تأویل، واژهای قرآنی و اصطلاحی در علوم قرآنی و تفسیر و حدیث و اصول فقه و کلام و فلسفه و عرفان است. کاربرد نسبتاً فراوان آن در قرآن و حدیث، در وجوه و مرادات مختلف، این واژه را موضوع مباحث و مناقشات علمی قرار داده که این مباحث خود منشاء ابراز دیدگاههای متفاوت دربارۀ قرآن و متون دینی، به ویژه از حیث معنا و فهم درونی آیات و احادیث (در برابر معنا و فهم ظاهری) و تأسیس علم تأویل نزد اهل عرفان شده است.
2-1-1 واژه شناسی تأویل:
بیشتر لغتنویسان و لغتشناسان تأویل را از ریشۀ اَوْل میدانند. به نوشتۀ ابن فارس این ریشه دو معنای اصلی دارد: آغاز یک چیز و پایان آن. کلمۀ اوّل از معنای نخست اشتقاق یافته و فعل آلَ یَؤولُ به معنای رَجَعَ به معنای دوم راجع است.
تأویل (بر وزن مصدری تفعیل) نیز با معنای دوم پیوند دارد و تأویل کلام بدان باز میگردد. لغتشناسان پیش از ابنفارس و پس از او همگی همین توضیح را دربارۀ تأویل دارند.
در تعبیرات لغتنویسان، واژۀ تأویل گاه به یک چیز و گاه به یک سخن افزوده شده است، از آن رو که در کاربرد قرآنی واژه هردو گونۀ اضافه وجود دارد به همین سبب در توضیح این واژه در آثار لغوی اندکی ابهام و گاه آمیختگی دیده میشود.
مثلاً ابن فارس در معجم مقاییس اللغه گفته است : «تأویل الکلام هوَ عاقِبَتهُ»، که دقیقاً معلوم نیست مقصود او از عاقبت، مراد واقعی کلام است یا امری خارجی است که این کلام از آن حکایت میکند.
در این میان، راغب اصفهانی (ذیل اول) بعد از بیان معنای تأویل (بازگرداندن هر چیز به مراد واقعی آن) افزودهاست که تأویل، گاه به علم (و از جمله کلام) تعلق میگیرد و گاه به فعل (شاید شیء).
جرجانی در التعریفات تأویل را چنین تعریف میکند:
«تأویل در لغت، به آغاز بازگردانیدن است و در شریعت بازگردانیدن لفظ از معنای ظاهری به معنای احتمالی آن است به شرط آنکه محتمل را موافق کتاب و سنّت بیابند.»
صاحب کتاب التفسیر و المفسرون مینویسد که تأویل مأخوذ است از اوْل به معنای رجوع :
«آل الشیء یؤول اولاً و مآلاً : رجع و اوّل الشیء رجّعه.»
ابن رشد در کتاب فصل المقال مینویسد که معنای تأویل این است که باید مدلول الفاظ شرع را از معانی حقیقی عدول داد و متوجه معانی مجازی آن کرد.
آلوسی صاحب تفسیر بزرگ روح المعانی در بیان تعریف تأویل میگوید:
«تأویل اشارهای قدسی و معارفی سبحانی است که سالکان را از خلال عبارات منکشف میشود و دلهای عارفان را از ابرهای غیب سیراب میکند.»