
زندگانی ناصرخسرو:
زندگانی حکیم ناصرخسرو را می توان به چهار دوره بخش کرد:
یک- سالهای آغازین زندگی تا حدود چهل سالگی که وی به کیش اسماعیلی گروید. اطلاعات ما دربارۀ این دوره از زندگی وی بسیار کم و اندک است.
دو- هفت سالی که در سفر گذراند. برای آگاهی از این دوره سفرنامه اش را در دست داریم و نیز در اشعارش اشاراتی بدان هست.
سه- بازگشتش از سفر به خراسان، به عنوان رئیس دعوت اسماعیلی در آن ناحیه. دربارۀ این دوره گفتههای جسته گریخته و کلی از زبان خود او و از منابع و مآخذ دست دوم وجود دارد.
چهار- تبعید وی به یمگان، که دربارۀ آن به تفصیل در اشعار و بعضی از آثار فلسفی خود سخن گفته است.
در این چهار دوره، زندگی ناصرخسرو با نوسانات روحی و بحرانهای فکری بسیاری رودررو بوده، نوساناتی که دامنه آنها وی را از دنیاخواهی خوشباش به زاهدی سختگیر و عبوس و آرمانگرا بدل کردهاست.
به طور کلی گفته میشود که ناصر خسرو سه مرحلۀ تحول فکری و روحی را از سر گذرانده است:
یک- مرحلۀ خوشگذرانی و دنیا خواهی
دو- مرحلۀ جستجو و کنکاش
سه- مرحلۀ یافتن راه و آرمانگرایی
3-2-6-1 مرحلۀ خوشگذرانی و دنیا خواهی :
وی در آغاز سفرنامه به این مرحله اشاره کرده است که او از جملۀ متصرفان دیوانی بوده و از نحوۀ زیستنی که این افراد داشتند. . . ابایی نداشته است. زمانی که ناصرخسرو به این رفتار اعتراف کرده نزدیک به 43 سال از عمر او میگذشته است. در سی و شش سالگیِ وی دستگاه سلطنت غزنویان توسط امیران سلجوقی برچیده شد. میتوان حدس زد که در دربار مسعود غزنوی و شاید پیش از آن هم در دستگاه محمود چنین فرد موفق و جوانی به چه گونه کارها مشغول بوده است. اگرچه ناصرخسرو شعر یا سخنی که بیانگر اندیشۀ او در این مرحله از زندگی باشد از خود برجای نگذاشته و شاید اگر چیزی بوده، وی خود از باب انکار آنها را از بین برده است، ولی طرز فکر و چگونگی زندگی چنین افرادی برای ما روشن است و هم اینکه ناصرخسرو چندین بار به این دوره از زندگی خویش اشاره کرده که در مجلس میر و امیر حاضر بوده و او را دبیر ادیب و فاضل لقب داده بودند.
همان ناصـــــرم من که خالی نبود ز من مجلس میر و صــــدر وزیر
به نامم نخواندی کس از بس شرف ادیبم لـــقب بود و فــــاضل دبیر
ادب را بـــه من بــود بــازو قـوی به من بود چشم کتابت قریـــــــر
به تحریــــر الفاظ من فخــــر کرد همی کاغــذ از دست من بر حریر
دبیــــــری یکی خــرد فرزند بود نشد جـز به الفاظ من سیــر شیــر
3-2-6-2 مرحلۀ جستجو و کنکاش :
اگر بپذیریم که کنارهگیری از خوشیهای ظاهری زندگی و تغییر منش رفتاری برای ناصرخسرو به صورت ناگهانی روی داده، پذیرفتن این نکته که وی ناگهان از دبیری دستگاه چقری بک سلجوقی به آیین اسماعیلی روی آورده و چند سال بعد نیز به درجۀ حجت که از بالاترین مدارج داعیان این مسلک بوده، رسیده البته بسیار دور از ذهن و ناممکن مینماید. زیرا ترک دبیری و استعفا آسان است اما کسب علم و اجتهاد در آن، نیازمند زمان است و یکباره به دست نمیآید. مخدومان ناصر خسرو، قبل از گروش وی به کیش اسماعیلی، نخست غزنویان و سپس سلاطین سلجوقی همگی از جمله سنّیان متعصبی بودند که پشتیبانی و حمایت خود را از خلیفۀ بغداد با اقدامات قاطع برای خفه کردن فعالیتهای شیعی، به ویژه داعیان اسماعیلی که برای خلیفۀ فاطمی تبلیغ میکردند، نشان میدادند.
از این مرحله از زندگی فکری ناصرخسرو جز قراین عقلی و برخی اشارات، چیز دیگری در دست نداریم. تنها میدانیم که وی در سفرنامه که حاصل دیدهها و شنیدههای او از زمان کنارهگیری از کارهای دیوانی تا هنگام رسیدن به درجۀ حجت است تقریباً گرایش و تعصبی به هیچ مسلک و مذهبی از خود برجای نگذاشته است. این قضیه نیز که ناصرخسرو بلافاصله پس از استعفا راهی دربار مصر شد، فرضی اینگونه را به ذهن میآورد که وی سالها پیش از کنارهگیری در نتیجۀ تحقیق و مطالعاتی که در زمینههای مختلف از جمله ادیان و مذاهب داشته به بیهودگی و پوچی کار خود در دربار کسانی که از دانش و فرهنگ بیبهره بودند پی برده بود و و به کنکاش و جستجو برای یافتن راهی درست پرداخته است. مقدمات این هجرت فکری و تقییر عقیده برای وی از سالها پیش فراهم شده بود.