
دانهی دل: سیاهی دل، میان دل، مؤید ای قلب (فرهنگنامه شعری)
استوا: 1-برابر شدن، راست شدن، 2-برابری، 3-معتدل گردیدن، 4-اعتدال: استواء قامت، 5-قرار گرفتن، استقرار. (معین)
خط استوا: دایرهای شرقی، غربی که کرهی زمین را به دو قسمت مساوی (شمالی، جنوبی) تقسیم میکند (همان).
معنی بیت: از دل پاک خود جویای راستی شو؛ زیرا که دل مانند نقطهای است و همچنانکه از ابتدا نقطه و حرکت آن، خط راست پدید میآید؛ راستی و درستی نهاد انسان نیز در اثر راستی قلب و روح ممکن است.
18)دل چو از عشق جهان بگریست نشکیبد ز حرص کودک اندر صرع چون خندید نپذیرد دوا
صرع: تشنجی بود به همه تن و صورت این سدّهای بود ناتمام اندر جوف دماغ به مبادی اعصاب و سکته، سدّهای بود تمام و اندر سکته حسّ و حرکت همه باطل گردد از بهر تمامی سده و اندر صرع بعضی تباه گردد و بعضی به جای بود از بهر آنکه سدّه تمام نبود (هدایه المتعلمین، ص 249 به نقل از تعلیقات دیوان مجیر).
بین صرع و دوا تناسب و بین خندد و بگریست تضاد وجود دارد.
شاعر نوعی ارسال المثل (تمثیل) به کار برده است.
توضیح: در طب قدیم برای صرع داروی مؤثری وجود نداشت، شاعر با استفاده از این نکتهی طبی مقصود خود را در بی علاج بودن حرص عاشقان دنیا، بیان می دارد.
معنی بیت: دلی که عاشق دنیاست و برای آن بیتابی میکند، نمیتواند خود را از بند حرص و هوی به تعلقات دنیوی آزاد سازد، همانگونه که کودکی که بر اثر تشنجات صرع، عضلات صورت او منقبض میشود و به صورت خنده نمایان میگردد، قابل درمان نیست.
19)سایه سیمرغ جوی و ازو وفا یک جو مجوی کز جهان سیمرغ از آن گم گشت تا یابد وفا
سیمرغ: مرغی افسانهای و موهوم (معین). محققان کلمهی سئنه را در اوستا به شاهین و عقاب ترجمه کردهاند و با «ورغنا» (اوستایی) یکی دانسته اند و بی شک بین دو مفهوم سئنه اوستایی و سیمرغ فارسی یعنی اطلاق آن بر مرغ مشهور سیمرغ و حکیمی دانا رابطه ای موجود است. میدانیم که در عهد کهن روحانیون و موبدان علاوه بر وظایف دینی، شغل پزشکی میورزیدند، بنابراین تصور میشود یکی از خردمندان روحانی عهد باستان که نام وی سئنه از نام پرندهی مزبور اتخاذ شده بود سمت مهمی داشته که انعکاس آن به خوبی در اوستا آشکار است و از جانب دیگر وی به طبابت و مداوای بیماران شهرت یافته بود. بعدها سئنه (نام روحانی مذکور) را به معنی لغوی خود، نام مرغی گرفتند و جنبه پزشکی او را در اوستا به درختی که آشیانه مرغ سئنه است، در خداینامه و شاهنامه به خود سیمرغ دادند (لغت نامه)
زمخشری می گوید که به دعای خالدبن سنان العبسی، خدا آن مرغ را منقطع کرد و از آن جز نامی باقی نماند و اکنون در ادب ایران به ویژه در ادبیات صوفیانه مفهومی مجرد و فوقالطبیعه دارد و غالباً در باب چیزهایی که نایاب و معدومالاثرند به سیمرغ و یا سایهی سیمرغ تشبیه میکنند (تعلیقات دیوان مجیر).
در بیت تشبیه مضمر و تفضیل وجود دارد (تشبیه وفا به سایه ی سیمرغ).
نوعی حسن تعلیل نیز در بیت وجود دارد.
بین جو و مجو در مصرع اول جناس تام و صنعت تضاد وجود دارد.
معنی بیت: در این زمانه وفا و وفاداری آنقدر کم و نایاب است که یافتن ذرهای وفا از یافتن و رؤیت کردن سایهی سیمرغ نیز مشکلتر است لذا جستن سایهی سیمرغ عاقلانه تر از وفاست و اصلاً سیمرغ، خود به این دلیل از جهان گم و معدومالاثر گشت تا شاید وفا را که در جهان اثری از آن نیافته بود، بیابد.
20)جهد کن تا همدم کروبیان گردی چو عقل تا شوی زین همدمی با سر حق هم آشنا
کروبیان: فرشتگان مقرب را گویند و ایشان را در عالم اجسام، هیچ تعلق و تدبیر و تصرفی نیست (برهان). در تورات کروب (ج کر و بیم) به فرشتگانی اطلاق شده که از حضور خدا فرستاده میشوند، یا آنکه همواره در نزدش حاضرند و گفته شده است که ایشان دارای دو بال هستند (معین).