
بحث و بررسی بر سر استراتژیهای فضایی باید با اطلاع و تحلیل بسترهای سیاسی که این استراتژیها در درون آن صورت میپذیرد انجام گیرد. لذا این بدان معناست که مفهوم برنامه ریزی فضایی صرفاً تکنیکی یا فرآیند سیاسی نیست. غفلت از روابط قدرت و سیاست یکی از مشکلات کلانی است که برنامه ریزی را دچار خدشه میسازد. مشکلات فضایی در سطوح محلی/ ناحیه ای انعکاس دهنده اشکالات عمیقتر اجتماعی ـ اقتصادی است که نمیتواند حل شود مگر اینکه روابط تولید و بازتولید اجتماعی تحلیل شوند. چنین تحلیلی منجر به آشکار شدن ریشههای بسیاری از مشکلات توأم با الگوهای طبقاتی، جنسیتی، اخلاقی/قومی و سایر روابط اجتماعی می گردد.
از سوی دیگر، چارچوب فضایی میبایست با سطوح بالاتری از قدرت در سطح ملی و بین المللی پیوند بخورد. ضروری است تا ملاحظات لازم در خصوص مواردی چون پیامدهای محلی و ناحیه ای سیاستهای دولت، مسیر کلی توسعه و انطباق با ویژگیهای کشور مدنظر قرار گیرد. همه این ملاحظات برای درک اینکه چرا فقرا عموماً از لحاظ اقتصادی و سیاسی حاشیه ای باقی میمانند الزامی است. به رغم اینکه مهم ترین تلاشها برای توسعه از طریق پروژه های محلی صورت می گیرد (سعیدی، 1386، 48).
2-2-2-3- دیدگاههای ساختارگرا
2-2-2-3-1- نگرش نئومالتوسین ها:
از جمله نگرشهای موجود در خصوص توسعه پایدار میتوان به تفکرات گروه نئومالتوسینها اشاره کرد. البته این دیدگاه در خصوص چالشهای توسعه پایدار مبتنی بر تفکرات و نقطه نظرات مالتوسی در ارتباط با محدودیت رشد در دهه هفتاد است. نظرات این گروه بیشتر درباره رشد، رشد جمعیت و مهمترین محور انتقادات آنها متوجه نقد طرفداران محیط زیست از توسعه سنتی و استراتژیهای صنعتی شدن است. این نگرش به شدت محیط گرا و به ویژه در ارتباط با جهان سوم بسیار سختگیرانه عمل می کند.
ارلیش فرض می کند که به دلیل رشد جمعیت در بسیاری از کشورهای توسعه نیافته، تصور بر اینکه همانند کشور آمریکا تحت هر شرایط توسعه یابند، غیرممکن است. می از جوامع بزرگ مرگ آور سخن می آورد و معتقد است که هیچ چشم اندازی از تغییر در جهان سوم که بصورت پایدار منجر به بهبود حیات بخش قابل توجه ای از جمعیت گردد وجود ندارد. لذا دستور سیاسی این گروه مبتنی بر رشد صفر جمعیت است که متمایل به نوعی استبداد است. میرز در این راستا موضوع جهانی شدن فن محورانه سیاسی را مطرح می کند که توأم با قدرت فراملی برخی از جوامع جهانی توأم است و استراتژی جهانی برای خوداتکایی در جنوب از نظر این گروه معادل تلاش برای بهینه سازی تعادل بین تعداد جمعیت و منابع در دسترس محلی و سبک زندگی مناسب از لحاظ فرهنگی است. رایدل در این راستا تلاش می کند مجموعه ای از عملکردها را ارائه کند تا بتواند منجر به دستیابی به این تعادل گردد. اصول توسعه رایدل به شرح زیر است:
1) استقرار چارچوب ایدئولوژیکی
2) فعال و قوی کردن یکپارچگی سیاسی و اداری
3) دستیابی به یکپارچگی جهانی
4) کاهش فقر و گرسنگی
5) ریشه کن کردن امراض و بیماریها
6) کاهش جمعیت
7) حرکت به سمت خوداتکایی
8) پاک کردن شهرها از حاشیه نشینی
9) برقراری تعادل جمعیت و منابع
10) حفاظت از منابع
11) حفاظت و حمایت از محیط زیست (Adams,2001,p143,144).
تفکر نئومالتوسی معتقد به ارتباط ثابت میان جمعیت و منابع است و لذا ضمن اعتقاد شدید به حفظ محیط بر ایجاد اعتدال در رابطه میان جمعیت و منابع به شدّت اصرار می ورزد. از سوی دیگر، از دیدگاه این افراد در روند دستیابی به توسعه پایدار تعداد جمعیت عامل تعیین کنندهای به شمار می رود. به این ترتیب، تصاعد جمعیت با افزایش همگن نبوده، لذا تداوم رشد جمعیت منجر به ناپایداری توسعه میگردد. بر نئومالتوسینها انتقادات چندی وارد است که مهم ترین آنها عبارتند از:
1) عدم ثبات ارتباط بین جمعیت و محیط