
حکمرانی شهری در کشورهای در حال توسعه تا چندی پیش محدود به فعالیتهای روزمره بوده است. مانند:
1. ارائه خدمات عمومی اولیه شهری همچون پاکیزگی شهر و تأمین آب.
2. نظارت بر چگونگی استفاده از اراضی، بازارها، ساختمانها و معابر در درون محدوده شهر.
3. احداث، اصلاح و توسعه معابر، خیابانها، پارکها و میدانها.
برای تأمین هزینههای اقدامات شهری، از یک سو حکمرانی شهری متوسل به دریافت عوارض به طور محدود و محلی میشد و از سوی دیگر به تأمین بودجه از دولتهای مرکزی و محلی اقدام میکرد(رضویان،1381: 90-89).
وضعیت حکمرانی شهری به لحاظ تشکیلاتی، عملکرد و بودجه را میتوان به شرح ذیل به طور اختصار بیان کرد:
1- وجود شکاف در برنامه ریزی برای عملکرد بین نهادهای محلی و مرکزی مسئول اداره شهر.
2- وجود شکاف و ناهماهنگی بین بخشهای مختلف یک شهرداری واحد به منظور تدوین طرحها و اجرای سیاستهای شهری.
3- شهرداری و سازمانهای مسئول اداره شهری( حکمرانان شهری)، نهادها و سازمانهایی هستند با کارایی ضعیف، ساختار تشکیلاتی انعطاف ناپذیر و وابسته.
4- عدم مشارکت شهروندان به طور مستقیم و غیر مستقیم در اداره امور شهری.
5- نبود بودجه کافی برای شهرداریها و وابستگی زیاد به تأمین این بودجه به وسیله دولت مرکزی.
6- عدم هماهنگی بین نهادها و سازمانهایی که مسئول ارائه خدمات به شهروندان.
7- برنامه ریزی بخشی و عدم جامعیت برنامه ریزی شهری.
پاسخ به مشکلات اداره امور شهری تا پیش از دو دهه اخیر کوتاه مدت، بخشی، ناهماهنگ، فیزیکی و فاقد برنامه ریزی اقتصادی، اجتماعی و فرنگی بوده است.
توسعه شهری در کشورهای در حال توسعه و تبدیل شدن آنها به کلان شهر، میزان مسائل و مشکلات این شهرها ابعاد گستردهتری به خود گرفت و مشکلات نوینی مانند بیکاری، ترافیک، محیط زیست، مسکن، فقر، کمبود خدمات شهری، بهداشتی، آموزشی، آب و برق و مانند اینها روبرو هستند.
برخی از ویژگیهای تقریباً مشترک حکمرانی شهری در کشورهای در حال توسعه عبارتنداز:
– حکومتها یا نهادهای محلی معمولاً قدرت، توان، منابع و ابزار اداره امور شهرها را ندارند.
– اطلاعات پایهای، بسیار ضعیف و غیر قابل اتکا هستند.
– روشهای برنامه ریزی پاسخگوی تحولات توسعه شهر نیست و قسمت اعظم توسعه در خارج از محدوده برنامه اتفاق میافتد.
– شرکتها و مؤسسات سرمایه گذاری منافع خاص خود و اغلب متعارض با یکدیگر را دنبال میکنند.
– منافع و نیازهای گروههای آسیب پذیر نظیر مستمندان، زنان، افراد مسن و سایر اقلیتها که فرصت کافی برای بیان پیدا نمیکنند.
– روابط قومی و فرهنگی بسیار قوی است و تعارض و تقابل بین آنها بسیار معمول است.
– آگاهی از حقوق و مسئولیتهای مدنی در میان شهروندان و تصمیم گیران حکومتهای محلی بسیار ضعیف است.
– اراده موجود برای تغییر، معمولاً با موانع زیادی از جمله قوانین و مقررات مطرود عقب مانده و رویههای قدیمی جا افتاده، مواجه میشود.
– کسب درآمد معمولاً مغایر با اهداف سیاسی و برابری اجتماعی، تلقی میشود.