جهــان جای خـــلاف و رنج و شرّست تــو ای دانا بــــــرو چندین چــــــه تازی
در انتخاب راه فرار از این دنیاست که مسلک خیام و ناصرخسرو از هم جدا میشود. خیام در برابر جفای روزگار به می و آغوش ساقی پناه میبرد و فکر غمهای فردا را با گلبانگ عشرت امروز از سر بیرون میراند، ولی ناصرخسرو رنج و محنت و فریب و مکر دنیا و احساس ناپایداری آن را با تعقیب و تلقین ارزشهای دینی و اندیشههای فکری و اخلاقی مقهور میسازد.
جمع بین نوشتههای این سخنور در تمامی آثار او و تجزیه و واکاوی اشعار وی نشان میدهد که بر خلاف نظریاتی که در باب اندیشۀ این شاعر ابراز کردهاند، او فقط متکلمی دینی است که مواعظ خود را به زبان شعر بیان کرده است. وی اشعار خود را پند نامه و شعر زهد خوانده و چنانکه دقت شود محتوی سخنانش همگی منبری است. از دید او هر آنچه خلاف قول خدا باشد پذیرفتنی نیست. اگر به فلسفه میتازد و موسیقی را حرام میداند و بادهگسار و غزلسرا را مینکوهد، همهاش ریشه در تعصبات دینی دارد نه دلایل منطقی، زیرا همۀ این امور نکوهیده آنگاه که به سمت و سوی خلفای فاطمی منتهی شود، همگی مطلوب و مورد پسند وی قرار میگیرد.
با دقت بیشتر و تعمق در اندیشههای ناصرخسرو درمییابیم که وی نیز چون مخالفان خود دچار نوعی تعصب شدید و تصلب عقاید شدهبود. اگر جای جای دم از چون و چرا میزند منظورش چون و چراهایی است که پاسخ آنها از پیش معلوم است و به نفع او و مسلک او تمام میشود. وی در این چون و چراها هیچگاه کسی را به محضر خویش نپذیرفته یا خود در مجلس بحثی حاضر نشده بلکه همۀ این سوالها را خود از زبان مخالفان مطرح کرده و همو نیز پاسخ داده است.
3-2-8 ناصرخسرو، یک اسماعیلی بلند مرتبه:
بعد از قرآن و سنت پیغمبر، مهمترین و بزرگترین منبع فاسفۀ اخلاقی او فلسفۀ اسماعیلیه است. زیرا حقیقتی را که به دنبالش بود در این مکتب به دست آورد و با گرویدن به آن بود که آرامش قلبی یافت. تمام زندگی خود را برای تبلیغ و ترقی این مذهب صرف نمود و تمام تألیفاتش از نظم و نثر مشحون از اصطلاحات و عقاید و افکار این فرقۀ اسلامی است. حتی میتوان گفت که وی تعلیمات قرآن و سنت و دیگر افکار را در قالب افکار اسماعیلیه ریخته و تشریح کرده است.
در روش و مذهب او را قرمطی و فاطمی و شیعی و باطنی و غالی خواندهاند و به بدمذهبی و ماجراجویی متهم کردهاند.
ناصرخسرو در آثار پیشینیان و پژوهشگران معاصر همه جا به عنوان یکی از مبلغان اسماعیلی مطرح است. او خود نیز بارها در آثار خویش خود را اسماعیلی (فاطمی) خوانده است:
فـــاطمیم فاطمیم فاطمــی تا تو بدری ز غم ای ظـاهری
همانطور که میدانیم عنوان حجت که این شاعر و نویسنده آن را به عنوان تخلص خویش برگزیده در اصل یکی از درجات مبلغان فرقۀ اسماعیلیه بوده که از سوی خلیفۀ فاطمی به وی داده شده است:
در دولت فاطمـــــی بیاگن دیـوانت به شعر حجت آگیــــن
تا نــور برآورد ز مــغرب تـــأویل نماز بـــــامدادیـــــــن
آ. ی. برتلس در کتاب ناصرخسرو و اسماعیلیان انتساب او را به مذهب اسماعیلی و فعالیّت وی را به نام فرستادۀ سرّی فاطمیان در خراسان قطعی و مسلم میداند.
یکی از معاصران ناصرخسرو به نام ابوالمعالی محمد الحسینی العلوی، مؤلف بیان الادیان، دربارۀ مذهب اسماعیلی مطالبی نوشته که هرچند انتقادی است، ولی نشان میدهد که نویسنده از اصول باورهای این فرقه کاملاً آگاهی داشته است. وی از ناصرخسرو به عنوان یکی از صاحبان جزیره که یکی از مدارج بالای این فرقه بوده نام میبرد:
« و ایشان را به هر شهری کسی است که خلق را ب و ایشان را به هر شهری کسی است که خلق را ه یکی از مدارج بالای این فرقه بوده نام میبرد: اسماعیلی مطالبی نوشته که هرچند آمیخته دین مذهب دعوت کند. آن کس را صاحب جزیره خوانند و از دست وی به هر شهری داعیان باشند و آن کس را که دین بر او عرضه کنند، مستجیب خوانند و دو تن بودند معروف در روزگار ما که ایشان به محل صاحب جزیره رسیده بودند یکی ناصرخسرو که به یمگان مقام داشت و آن خلق را از راه برد و آن طریقت او از آنجا برخاست و دیگری حسن صبّاح که به اصفهان مینشست. . . »
هرچند ممکن است نتوانیم بخش هایی از سخنان ناصرخسرو را در اندیشههای اسماعیلیان جستجو کنیم، ولی به هر جهت او مدعی است که همۀ این سخنان را از جانب خلیفۀ فاطمی بیان میکند، خلیفهای که از وی به امام حق و فرزند رسول تعبیر کرده است و مأموریت خود را در این راه مأموریت از جانب خلیفۀ فاطمی میشمارد و میگوید:
« چون من از حضرت مقدسۀ نبوی- امامی – زادالله تقدسها – به فرمان امام حق و فرزند رسول مصطفی و وارث مقام جد خویش و خازن حکمت حکیم علیم، معدّ ابی تمیم، الامام امیرالمؤمنین، صلوات الله علیه و علی آبائه الطاهرین و ابنائه المکرّمین – بدین زمین بازآمدم. . . »
3-2-9 باورهای مذهبی و دینی ناصرخسرو:
برای آشنایی با اعتقادات مذهبی و دینی ناصرخسرو کافی است اصول اعتقادی اسماعیلیان را مطالعه و بررسی کنیم. این اصول و مبانی در فصل اسماعیلیان این پژوهش به تفصیل آمده است. اینجا برای اصول ابداع و تعلیم و اعتقاد به دورههای هفتگانه تنها نمونههایی از متون وی ذکر میکنیم و به بررسی جایگاه دو اصل اساسی و بنیادین امامت و تأویل در اندیشۀ او خواهیم پرداخت:
3-2-9-1 اصل ابداع هستی:
«چیزی نه از چیزی کردن ابداع است و آن برتر از عقل است. ابداع علت عقل نیست و آن ر
ا اراده نشاید گفت. زیرا مفهوم اراده مستلزم حضور مرید و مراد است و آن را جز بر سبیل مجاز، امر نشاید گفت. اما عقل به ذات مبدع است و علت همۀ علتهاست و بازگشت مردم به عقل است. »

